شب هایم درد میکند
چون نبودنت زیادی برایم بزرگ است
میان سیاهی شب گم شده ام
و چون نا بینایی تورا میبویم
چرا رفتنت اینقدر آسان بود؟
مگر مرا دوستنداشتی؟
مگر برایم گل نمی آوردی؟
مگر بی تاب اشک هایم نبودی؟
دیگر لبخند هایم روح ندارند
ادم بی احساسه دنیایه من
پاسوز احساس چه کسی بودی
که اینگونه دنیایم را به آتش کشیدی